مرگ مغزی از منظر قانون

پاره ای از بیماران در مراحل آخر حیات خود مدتی را در وضعیت افت سطح هوشیاری و کما به سر می برند که این افت سطح هوشیاری می تواند در سطوح مختلفی باشد. از طرف دیگر بسیاری از افراد به دلیل بیماریهای مختلف دچار کما می شوند و این کما ممکن است مدتها به طول بیانجامد که در پاره ای از موارد خانواده های پریشان آنان بعد از مدتی از پزشکان معالج درخواست off کردن دستگاه رسپیراتوررا می کنند.در خواستی که نه اخلاقی است و نه قانونی. در این سلسله مقالات قصد داریم ضمن آشنایی با مرگ مغزی ، مسایل قانونی مربوط به آن را مورد بررسی قرار دهیم در ابتدا باید به یک نکته مهم اشاره نماییم و آن فرق بین کما و مرگ مغزی است. کما عبارت است از درجاتی از افت سطح هوشیاری در بیمار که می تواند بر اثر اختلالات و عوارض متعدد ایجاد شود و به صورت موقت و یا درمواردی دائمی باشد. در واقع کما یک طیف است که شدت آن را بر اساس معیار GCS می توان اندازه گیری نمود و حداقل این معیار که درمربوط به مبتلایان به مرگ مغزی می باشد بر اساس معیار GCS عدد 3 است شاید کاملترین تعریفی که بتوان برای مرگ مغزی ارائه نمود چنین باشد مرگ مغزی، عبارتست از، از دست رفتن دائمی و غیر قابل برگشت وجبران نشدنی کلیه فعالیهای حیاتی نیمکره ها و ساقه مغز. که در این تعریف باید به 2 نکته توجه داشت 1) فقدان کارکرد باید هم در قشر مغز و هم در ساقه مغز وجود داشته باشد 2) این فقدان کارکرد باید دائمی و غیر قابل بازگشت باشد اما نکته بسیار مهم در خصوص مرگ مغزی این است که اگر تأیید وتشخیص مرگ مغزی بر اساس معیارهای علمی و با روش صحیح انجام گیرد در واقع برای فردی که دچار مرگ مغزی شده است دیگر امکان بهبودی وجود ندارد و تا کنون در سراسر جهان هیچ موردی از مرگ مغزی گزارش نشده است که فرد بهبودی یافته باشد (اگر اشتباهات تشخیصی را کنار بگذاریم) به عبارت دیگر فردی که دچار مرگ مغزی شده ، پای در یک مسیر یک طرفه گذاشته است که راه بازگشتی در آن نیست و مسلماً در ساعات یا روزهای آینده دچار مرگ واقعی خواهد گردید بنابراین کما یک طیف از افت سطح هوشیاری می باشد که در عمیقترین قسمت این طیف مرگ مغزی واقع شده است شاید این سوال برای شما هم پیش آمده باشد که در خصوص بیماری که مدتها درICU در حالت کما است آیا می توان وی را از رسپیراتور جدا نمود؟ همینطور این سوال در خصوص بیمار مرگ مغزی مطرح می گردد بدین ترتیب که همراهان بیمار مرگ مغزی بعد از دریافت توضیحات لازم از پزشک معالج در خصوص عدم امکان بهبودی وی در خواست OFF نمودن دستگاه را می نمایند. برای پاسخ به این سوال باید در ابتدا دو مورد بیمار کمایی و بیمار مرگ مغزی را تفکیک نمود. مسلماً در بیمار کمایی چنین درخواستی فاقد وجاهت قانونی بوده و اقدام به جدا کردن چنین بیماری از دستگاه مسلماً یوتانازی محسوب می گردد و بر اساس قوانین موجود چنین عملی، قتل محسوب شده که در خوشبینانه ترین حالت پزشک حداقل به پرداخت دیه قتل محکوم می گردد (اگر از مجازاتهای انتظامی بگذریم). اما در مورد بیمار مرگ مغزی نیز این سوال مطرح است که آیا جداکردن وی از دستگاه جرم است یا خیر؟ در آیین نامه مربوط به مرگ مغزی و پیوند اعضاء اشاره به مجوز قانونی جهت برداشتن اعضای چنین بیماری ،آن هم بعد از اخذ رضایت مخصوص از اولیای بیمار شده است و به عبارت دیگر مجوزی برای off کردن دستگاه رسپیراتور با انگیزه های دیگر صادر نگردیده است امام خمینی در فتوایی در پاسخ به سوالی مبنی بر اجازه استفاده از احشاء فرد دچار مرگ مغزی فرمودند: بر فرض مذکور ( مسلم بودن مرگ مغزی) چنانچه حیات انسان دیگری متوقف بر این باشد با اجازه صاحب قلب یا کبد یا امثال آن جایز است. در استفتاعات دیگری نیز که از مراجع مختلف شده است همگی جوابی با این محتوی دا ده اند و در تمامی این استفتاعات به استفاده از اعضاء بیمار مرگ مغزی به جهت نجات جان دیگری اشاره شده است در واقع در هیچیک ازموارد فوق اشاره ای به OFF نمودن دستگاه تنها با نیت کوتاه کردن زمان بلاتکلیفی فرد و خانواده وی نشده است لذا جدا کردن بیمار مرگ مغزی از رسپیراتور با هر انگیزه ای (مثل کوتاه کردن درد و رنج همراهان، کاهش هزینه های بیمار، استفاده از تخت ICU برای بیمار دیگر و...)هیچکدام نمی تواند وجاهت شرعی و قانونی داشته باشد. از طرف دیگر، شرع مقدس اسلام بیمار مرگ مغزی را مرده نمی داند به گونه ای که ورثه نمی توانند ارثیه وی را تقسیم کنند یا تقاضای انحصار وراثت بدهند و یا همسر وی نمی تواند عِدّه وفات نگه دارد مگر از روزی که بیمار دچار مرگ واقعی گردد. بر اساس تحقیقات به عمل آمده در کشورما،شایعترین علت مرگ مغزی حوادث عروق مغز و سپس HEAD TRUMA می باشد عمده ترین موضوع در اهمیت مرگ مغزی و تشخیص به موقع آن فراهم آمدن فرصت مناسب و کافی برای استفاده از اعضای شخص مبتلا به مرگ مغزی به منظور پیوند است اما انجام پیوند از بیمار مرگ مغزی به دیگری نیاز به شرایط و ضوابط خاصی دارد و بدون وجود قانون دراین خصوص عملاً هیچ کمکی به افراد خواهان دریافت اعضاء نمی توان کرد و چنانچه پزشکان احساس کنند به علت نبودن قانون ، تصمیم گیری های علمی ایشان جهت نجات جان بیماران از طریق تهیه اعضاء از مبتلایان به مرگ مغزی سبب سوء تفاهم و نگرانی در جامع می گردد دچار محافظه کاری شده و نتیجه آن مرگ بیمارانی است که با دریافت پیوند می توانستند به زندگی ادامه دهند. در کشور ما طرح پیوند اعضاء ازبیماران مرگ مغزی در آبان ماه 1375 به تصویب مقدماتی و در 17فروردین 1379 به تصویب نهایی مجلس رسیدو. اما زمانی قانون تصویب شده ضمانت اجرایی واقعی می یابد که با عقاید و باورهای عمومی مغایرتی نداشته باشد که متأسفانه در کشور ما با وجود گذشت حدود 9 سال هنوز بستر سازی مناسبی برای هدایت افکار عمومی به این سمت صورت نگرفته است برای مثال شایان ذکر است که در یک بررسی که بر روی افراد دچار مرگ مغزی در بیمارستانهای تهران صورت گرفته است از بین 308 مورد مرگ مغزی تأیید شده تنها در 8 مورد اجازه اهداء اعضاء توسط خانواده های آنان صادر گردید ( 6/2% ) که این امر ضرورت فرهنگ سازی مناسب در جامعه را می رساند. اما سوال اساسی این است که برای استفاده از اعضای فرد مبتلا به مرگ مغزی از چه فرد یا افرادی باید اخذ رضایت نمود درقسمتی ازآیین نامه اجرایی قانون پیوند اعضاء بیمارانی که مرگ مغزی آنها مسلم شده است چنین آمده است ماده 5 ـ پس از مشخص شدن مرگ مغزی ، مراحل بعدی در صورت وصیت بیمار یا موافقت ولی میت انجام خواهد شد. ماده 7 ـ ولی میت همان وراث کبیر قانونی می باشند که می توانند رضایت خود را مبنی بر پیوند اعضاء اعلام نمایند ، رضایت کلیه وراث یاد شده لازم است. به عبارت دیگراگر خود بیمار مرگ مغزی وصیت به استفاده از اعضای بدنش نکرده باشد لازم است تمامی کسانی که از وی ارث می برند و کبیر محسوب می شوند رضایت خود را در این خصوص اعلام دارند.


ضمیمه ها
ضمیمه ندارد
تمامی حقوق برای وب سایت دادمهر محفوظ است. Telegram